سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استاد مطهری و پویایی دانش اسلامی در دنیای معاصر

استاد مطهری و پویایی دانش اسلامی در دنیای معاصر

شهید مرتضی مطهری (ره)

لینک عکس در صورت عدم مشاهده

اشاره:
گرچه فرهنگ سکولار با پایه گذاری نظام نوین آموزشی توانست در جامعه ایرانی مرجعیت فکری بیابد؛ اما این امر سبب نشد که فرهنگ و اندیشه اصیل ایرانی ـ اسلامی از تکاپو باز ماند و تنها نظاره گر این واقعه فکری ـ فرهنگی باشد؛ بلکه میراث داران و درس آموختگان فرهنگ اصیل کوشیدند به گونه ای واقع بینانه و معقول با این رخداد فرهنگی روبرو شوند و پاسخی درخور شأن برای جامعه ایرانی ارائه کنند. توانایی آنان در انجام این رسالت سبب شد که بتوانند درقلب نظام آموزشی نو بنیاد سکولار، جایگاه و مرجعیت ویژه ای بیابند. نمونه ای از این افراد استاد مرتضی مطهری است که به دلیل شناخت درست و دقیق از فضای فکری ـ فرهنگی دانشگاه، رویکرد جدیدی از مطالعات دینی عرضه کرد؛ ولی متأسفانه با شهادت این استاد عزیز در آغازین روزهای پس از انقلاب اسلامی این رویکرد جدید از حرکت باز ایستاد. بسیاری از مدعیان تصور می کنند که ادامه دهنده راه استاد مطهری هستند؛ اما واقعیت امر آن است که آنان هرگز نتوانستند مرجعیت علمی ای که ایشان در میان قشر دانشگاهی و دانش آموختگان نظام جدید داشت، کسب کنند. بسیاری از آنان تصور کردند که علت موفقیت استاد شهید در این نکته است که مطالعات دینی باید معطوف به همان موضوعات مدرن باشد؛ بنابراین مباحث خود را به موضوعات دانشگاهی معطوف ساختند؛ ولی در این کار موفق نبودند؛ بنابراین پرسش بنیادی در این گفتار آن است که علت این موفقیت و آن عدم موفقیت چیست؟ گمانهای مختلفی برای پاسخ به این مسأله مطرح است. نبود توجه به مباحث جدید نمی تواند دلیلی بر ناموفق بودن باشد؛ زیرا بسیاری از موضوعات مطالعات دینی معطوف به همین مباحث جدید است؛ تا آن جا که از "کلام جدید" سخن به میان می آید. تغییر شرایط و مقتضیات زمان هم نمی تواند توجیه گر این سخن باشد که حتی اگر استاد مطهری در شرایط جدید امروز قرار می گرفت، معلوم نبود که در کار خود موفق باشد؛ زیرا آثار به جا مانده از ایشان که مربوط به دوره پس از انقلاب اسلامی است، کاملاً نشان می دهد که وی این تغییر مقتضیات زمانی را به خوبی احساس و خود را برای وضعیت جدید مهیا کرده است. افزون بر این بسیاری از مباحث ایشان تازگی و مورد ابتلا بودنش را از دست نداده است؛ بنابراین اگر استاد مطهری امروز در میان ما بود، مطمئناً پاسخ های کارآمدی برای مسائل فکری ـ فرهنگی ارائه می کرد. پس باید دلیل موفقیت استاد مطهری در چیز دیگری باشد و آن دلیل هم به یک ویژگی باز می گردد که در مطالعات دینی، استاد مطهری نهفته است.
بارزترین خصلت این نوع از مطالعات دینی فعال بودن آن است. استاد مطهری صرفاً به مسائل جدید پاسخ نمی داد تا همیشه در حالت انتظار قرار گیرد؛ بلکه برای خود موضوع سازی می کرد؛ حتی سرچشمه مسائل جدید را نیز متعلق به معرفت و موضوع مطالعات اسلامی خود قرار می داد. بدین ترتیب استاد مطهری توانسته بود تعامل فکری متقابلی برقرار کند. او صرفاً خود را در معرض تولیدات معرفتی دیگران مقابل قرار نداد، بلکه با تولید مباحث جدید، دیدگاه مقابل را مخاطب خود ساخته بود؛ چنانکه بیشتر آثار علمی ایشان از همین قبیل است و کمتر به پاسخگویی مستقیم پرداخته است. موفقیت وی در این بود که پاسخ مسائل جدید را از درون نظام معرفتی که برای این کار مهیا کرده بود، ارائه می داد.
برای اثبات این فرضیه به نمونه ای از تولیدات معرفتی استاد مطهری اشاره می کنیم.

نگاهی به یک اثر
کتاب "علل گرایش به مادی گرایی" از جمله آثاری است که ارزش آن درمیان آثار استاد مطهری ناشناخته باقی مانده است. او در شرایط فکری و اجتماعی ای به سر می برد که همه گونه نظریه پردازی به فلسفه دین معطوف بود و دینداران معتقد نیز اغلب سرگرم پاسخگویی به شبهاتی بودند که از سوی نظریه پردازان غیر دینی طرح شده بود؛ بنابراین هیچ مجالی برای تفکری دیگر ورای پاسخ به شبهات غیر دینی باقی نمانده بود. ولی ایشان در گرماگرم این مباحث به یکباره آغازگر مبحثی می شوند که تازگی دارد و آن، تحقیق درباره علل گرایش به مادی گرایی است. این مبحث مقدمه ای بر رشته ای جدید به نام "فلسفه الحاد" می باشد. در این گونه مباحث فلسفی آنچه اهمیت دارد، عبارت از علل و دلایل وجودی یک پدیده یا واقعه است و دلایل توجیهی آن مطمع نظر نبوده یا مسأله اصلی تلقی نمی شود؛ بنابراین طبیعی است که پژوهشگر به سادگی می تواند از کنار این توجیهات عقلانی بگذرد و هیچ توجهی به آنها نداشته باشد؛ چنانکه فیلسوفان دین با مباحث و مسائل درون دینی این گونه برخورد می کنند. آنان هیچ گاه خود را موظف نمی بینند که در مقام دفاع از دلایل له یا علیه دین برآیند. دقیقاً همین نوع رویارویی در کتاب "علل گرایش به مادی گرایی" مشاهده می شود.
مرتضی مطهری در این اثر، مادی گرایی دنیای جدید را موضوع پرسش خود قرار داده و از دلایل وجودی و علل وقوع این گرایش در میان غربیان و به تبع آنان در میان ما ایرانیان بحث کرده است؛ گرچه هیچ الزامی برای وی نبود که با این دلایل و علل درگیر شود؛ اما ایمان و عقلانیت دینی به او اجازه نمی داد که در ضمن بیان علل گرایش به مادی گرایی، پاسخ های مقتضی را بیان نکند؛ به همین سبب استاد مطهری همواره می کوشید تا نادرستی برخی از دلایل و علل گرایش به مسلک مادی گرایی را آشکار کند. با این حال ایشان تا پایان کتاب، به این مطلب توجه دارد که مباحث آن از منظر "فلسفه الحاد" است و ویژگی کتاب نیز در همین مطلب می باشد.

انگیزه های استاد
مرتضی مطهری چنین ابراز می دارد که از آغاز تحصیل رسمی علوم عقلی (1323 هـ.ش) میلی درونی به مطالعه آرا و عقاید مادیون از کتابهای خودشان احساس می کرد؛ در نتیجه هر کتاب تألیفی یا ترجمه شده ای را می یافت، به دقت مطالعه می کرد. دلیل این احساس جست و جو برای پاسخ به این پرسش بود که آیا اساساً فلسفه های مادی به معنای دقیق کلمه، فلسفه است و مرز میان فلسفه الهی و مادی چیست؟ او بتدریج که با مفاهیم فلسفی آشنا می شود و توفیق حضور در مجلس درس فلسفه علامه طباطبائی و جلسات درس خصوصی ایشان را که برای بررسی فلسفه مادی تشکیل شده بود می یابد، پی می برد که اگر کسی عمیقاً فلسفه الهی را درک کرده باشد، مسلماً در فلسفی بودن فلسفه مادی تردید می کند. او با تعمیق و تأمل بیشتر در کتابهای مادیون از راز و رمز تغییر روش آنها در طرح مسائل آگاه می شود که آن راز و رمز یک چیز بسیار ساده است و عبارت از: "ضعف منطق مادیون و ترس آنها از رویارویی با مسائل در چهره اصلی".
او در این باره گفته است:
"مادیون کاملاً احساس کرده اند که اگر مسائل را به صورت اصلی و صحیح مطرح کنند، کلاهشان سخت پس معرکه است؛ ناچار کانال های انحرافی ایجاد می کنند و مغلطه به کار می برند."

توطئه ماتریالیسم
استادمطهری از نوشته های ماتریالیستی در ایران احساس می کند که از سوی مذهبی ها توطئه ای برای کوبیدن مذهب در کار است و در این واقعیت هم هیچ تردیدی ندارد. او این نوع ماتریالیسم ایرانی را "ماتریالیسم اغفال شده" می نامد و معتقد است که اگر آنها با وجود ارائه دلایل و براهین محکم عقلی در رد ماتریالیسم، بر گرایش مادی خود اصرار بورزند، به ناچار باید آن ماتریالیسم را "ماتریالیسم منافق" نامگذاری کرد. وی با این مقدمه وارد مبحث علل گرایش به مادی گرایی شده است؛ بنابراین علاقه و گرایش وی در طرح این مسأله، کاملاً دینی و مذهبی بوده است. اما چنین نیست که او علاقه و انگیزه دینی اش را در طرح مسائل آن گونه که هست دخالت بدهد، بلکه می کوشد واقعیت را به همان شکل حقیقی آن گزارش کند؛ پس از این جهت مطهری یک فیلسوف است؛ زیرا درصدد فهم آن چه هست، می باشد و از این جهت با بسیاری از عالمانی که معتقد به اصل "لزوم بی طرفی در طرح مباحث علمی" هستند، اشتراک نظر دارد. اما وجه امتیاز وی با آنها در این نکته است که آن دسته از علم گرایان علاوه بر اصل بی طرفی در علم، به اصل "لزوم بی تفاوتی در علم" نیز اعتقاد دارند؛ حال آنکه استادمطهری به این اصل چنین اعتقادی ندارد. او معتقد است که در ارائه گزارش علمی باید بی طرفانه عمل کرد؛ ولی نباید نسبت به این گزارش بی تفاوت بود. هیچ عقل سلیمی در برابر حقیقت بی تفاوت نمی ماند؛ بنابراین در لابه لای طرح مسائل علل مادی گرایی وارد بحث شده است و به جرح و تعدیل نظرات می پردازد.

علل رواج مادی گرایی
استادمطهری پیش از پرداختن به علل پیدایش مادی گرایی در اروپای امروز به سابقه تاریخی آن اشاره می کند. گرایش مادی پدیده جدیدی نیست وسابقه آن به یونان باستان (پیش از سقوط) باز می گردد. قرآن کریم عقیده مادی مسلکان را روایت کرده است و در دوره تمدن اسلامی نیز گروهی زندگی می کردند که در مسجد پیغمبراکرم (ص) می نشستند و آزادانه کفرمی گفتند. کتاب "توحید مفضل" حاصل تعلیمات امام صادق(ع) به "مفضل بن عمر" برای پاسخگویی به افراد زندیق است. پس مادی گرایی پدیده جدیدی نمی تواند باشد؛ ولی وجه امتیاز مادی گرایی در اروپای جدید با گذشته در تبدیل آن به مکتب و ایدئولوژی است. در گذشته افراد زندیق و مادی گرا موجود بوده اند، نه مکاتب مادی؛ اما در اروپای جدید مادی گرایی به مکتب تبدیل شده است. محل بحث استاد مطهری معطوف به همین وجه امتیاز است که "چه چیز موجب شد در اروپا ماتریالیسم به صورت یک مکتب ظهور کرده و گروندگان بسیاری پیدا کند".
استادمطهری هیچ ادعایی در جامع و کامل بودن این تحقیق نداشته است تا خود را نیازمند بررسی دقیق تر و کامل تری بداند؛ ولی حاضر به تسلیم شدن در برابر مطالعات غیرقابل قبول دیگران هم نیست؛ از این رو عللی را که برای گرایش به مادی گرایی بیان کرده، نتیجه مطالعات خود دانسته است. مجموعه این علل را می توان به علل: معرفت شناختی، روانشناختی، اجتماعی و فلسفی تقسیم بندی کرد. به عبارت دیگر، استادمطهری مادی گرایی جدید یا اروپایی را معلول مجموعه ای از نارسایی های معرفتی، اخلاقی، اجتماعی و فلسفی می داند. وی نخست به نارسایی هایی که از جانب نهاد کلیسا در امر دین پیش آمده است، اشاره می کند. ارائه تصویر بشری از خدا مهم ترین نارسایی معرفتی کلیسا است. این نارسایی به همان شکل از کلیسا به اندیشه مدرن رسوخ کرده است. گرچه "اگوست کنت" با تعلیمات کلیسا مخالف است، ولی تفکرش درباره خدا، کلیسایی است. او نیز از خدا به "پدر طبیعت" تعبیر کرده است. "تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده"، نارسایی دیگر کلیسا است. او از این نارسایی با عنوان "خشونت های کلیسایی" یاد می کند.
اما نارسایی فلسفی به اربابان کلیسا اختصاص ندارد. اساساً تفکر فلسفی اروپا در قیاس با حکمت یا فلسفه الهی مشرق بسیار عقب است. بسیاری از مسائل فلسفی پر سر و صدای غرب، جزو مسائل پیش پا افتاده فلسفه اسلامی است؛ از جمله این مسائل، بحث "علت نخستین" است. او برای نمونه، نظریات"هگل"، "برتراند راسل" و "هیوم" را با دیدگاه متکلمان و فیلسوفان اسلامی مقایسه کرده، سپس به نقد این نظریات پرداخته است. اما نارسایی سیاسی و اجتماعی از این جا ناشی شده است که حکمرانان اروپایی برای مصون ماندن از هرگونه اعتراض و بازخواست مردم درباره اعمال و رفتارشان، از مسأله خدا و دین بهره برداری نامشروع کرده اند. حاکم فقط در برابر خدا مسؤول است و مردم در برابر حاکم مسؤولند و وظیفه دارند. این عمل نوعی استبداد سیاسی است که رنگ و بوی دینی دارد. این امر سبب شده است تا ملازمه نادرستی میان حق حاکمیت ملی و بی خدایی در اذهان مبارزان علیه استبداد سیاسی شکل بگیرد.
یکی دیگر از عوامل اجتماعی گرایش به مادی گرایی مربوط به یک خصلت اجتماعی است. مردم بر اساس عادت در بعضی مسائل تخصصی ـ که کمترین آگاهی فنی را دارند برای خود حق اظهار نظر و ارزیابی قایلند؛ از جمله این امور، مسائل دینی است. پاره ای از مباحث خداشناسی و توحیدی از جمله پیچیده ترین مسائل علمی است که هر کس شایستگی اظهار نظر ندارد.
اما عامل "روانشناختی" با مقدمه ای درباره غرایز بشری طرح شده است. به زعم استاد مطهری انسان به پیروی از غرایز محکوم است و هرگز نمی توان و نباید غرایز بشری را سرکوب کرد. غرایز برای سوق دادن بشر به سوی هدفی که در متن خلقت است؛ مقرر شده است. انسان خواه ناخواه در برابر هرگونه سرکوب غرایز ایستادگی و مقاومت می کند؛ حال اگر این سرکوب غرایز به نام خدا و دین انجام شود، بالاخره درمقابل آن دین و خدا می ایستد و عصیان می کند؛ چنانکه در اروپا این واقعه اتفاق افتاد؛ زیرا در آن جا دین را به عنوان عامل تهدید کننده و سرکوبگر غرایز معرفی کردند؛ از این رو مردم برای پیروی از غرایز به مادی گرایی رو آوردند. حال آنکه حقیقت امر چیز دیگری است. "کار دین و رسالت دین محو غرایز نیست؛ تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلط بر آنها است". خداشناسی مستلزم قبول محرومیت و تحمل بدبختی و ذلت این جهانی نیست.
استادمطهری در کنار عامل روان شناختی بالا به عامل دیگری که مربوط به "روان شناسی اجتماعی" است، اشاره کرده است. پیش فرض وی در بیان این عامل آن است که "هر بذری در هر زمینی رشد نمی کند". هر فکر و اندیشه ای برای این که رشد کند و باقی بماند، زمینه روحی ــ اجتماعی مساعدی می طلبد؛ از این رو خداشناسی و خداپرستی در هر زمینه روحی ــ اجتماعی پا نمی گیرد. اینکه انسان در اعتقاد خداپرست باشد، اما در عمل به دلیل جو اجتماعی مادی باشد، یک حالت غیرطبیعی است و حالت های غیر طبیعی هم دوام ندارد. عاقبت یکی از دو طرف (اعتقاد و عمل) غالب خواهد شد. علت آنکه اندلس یا اسپانیا از دست مسلمانان خارج شد و کلیسای مسیحی بر آن مسلط گشت، رواج فساد اجتماعی بود که عامل تعالی روح را از بین برد؛ بنابراین با وجود مادی گرایی اجتماعی عاملی برای خداپرستی و تعالی روح باقی نمی ماند.
استادمطهری از دیدگاه "فرهنگی" نیز به مسأله علل گرایش به مادی گرایی در دنیای جدید پرداخته است.
امروز در فرهنگ مبارزان و آزادی خواهان این پیش فرض تبدیل به یک فرهنگ شده است که اگر بخواهید متحرک، پرخاشگر، دشمن استعمار و استثمار باشید، باید به مادی گرایی رو آورید. او ریشه شکل گیری این فرهنگ سیاسی را در این می داند که مفاهیم دینی در عصر جدید از هرگونه روحیه حماسی تهی گشته است. این حالت از هنگامی آغاز شد که در مدعیان پیشوایی دینی، روح عافیت طلبی پدید آمد. مردمی عافیت طلب و اهل زندگی روزمره جانشین پیامبران و پیشوایان راستین دین شدند. این وضعیت عقیده برخی را که داعیه دار اصلاح جامعه و مبارزات اجتماعی بودند، بر انکار خدا و هر مفهومی که از فکر خدا منشعب می شد، جازم تر ساخت. بر این اساس، "علت گرایش آن افراد به ماتریالیسم، محاسن ماتریالیسم نبود، بلکه مفاسدی بود که در دستگاه های به اصطلاح مذهبی از جنبه های فکری، اخلاقی، علمی و اجتماعی پدید آمده بود".
استاد شهید مطهری از بحث درباره علل گرایش به مادی گرایی چند نکته مهم را نتیجه گرفته است: نخست آنکه باید مکتب الهی را به طور معقول، علمی و استدلالی عرضه کرد. چنین کاری را حکمای اسلامی با بهره گیری از آموزه های قرآنی، کلام رسول خدا (ص) و ائمه اطهار(ع)، پیش از این انجام داده اند؛ پس اکنون در دنیای جدید نیز می توان انجام داد.
گام بعدی، تبیین پیوند مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی است. دانشمند روشنفکر مسلمان وظیفه دارد که مکتب حقوقی اسلام را از جهات سیاسی و اقتصادی معرفی کند. گام بعدی این است که باید با هرج و مرج تبلیغی و اظهار نظرهای غیر تخصصی مبارزه کرد.

تأملی در اندیشه ضد ماتریالیستی مطهری
با وجود این تفاسیر لازم است به تأملاتی که در خصوص تحقیق استادمطهری در موضوع "علل گرایش به مادی گرایی" به اختصار اشاره کرد.
1- استادمطهری میان "بی طرفی علمی" و "بی تفاوتی علمی" تفکیک جدی قایل است. عالم باید در گزارش و توصیف واقعیت جانبدارانه رفتار نکند و واقعیت را آن گونه که هست حکایت کند. استاد مطهری نیز در برابر واقعیت مادی گرایی در دنیای امروز بی تفاوت نبوده است. او به دلیل نادرست دانستن مادی گرایی، به نقادی آن رو آورده است؛ زیرا به نظر استاد، مادی گرایی جریانی مخالف طبیعت و فطرت است؛ یعنی مخالف اصل است و هر آنچه مخالف اصل باشد، مورد نقد و پرسش قرار می گیرد؛ از این رو دیدگاه فیلسوفان غربی درباره علیت، علت نخستین و برهان نظم را به دلیل خلاف اصل بودن آنها مورد نقادی قرار داده است.
2- برای انسان دینداری مانند استادمطهری، ایجاد فضای معنوی، دینی و تداوم آن، دغدغه جدی است. او رواج مادی گرایی جدید و تبدیل آن به ایدئولوژی های سیاسی و اجتماعی را تهدیدی برای رشد معنویت و دینداری احساس کرده است؛ از این رو در پی فهم و درک رویکرد جدید الحادی برآمده است. به گونه ای که این دغدغه و حساسیت از همان دوران نوجوانی (سیزده سالگی) در جان و روح وی پدید آمده بود.
با این وجود تردیدی نیست که مادی گرایی مورد نظر استاد همان فرهنگ و ایدئولوژی است که روشنفکران ایرانی- اعم از دینی و غیردینی- از آن با عنوان "سکولاریسم"، "سکولاریزاسیون"، "مدرنیسم" و "مدرنیزاسیون" یاد می کنند. او در تبیین مادی گرایی جدید به سخن اندیشمندانی استناد کرده است که همگی به فرهنگ و مسلک سکولار تعلق دارند؛ افرادی مانند "روسو"، "هیوم"، "هگل"، "راسل"، "سارتر"، "تقی ارانی" و ...، بنابراین راه استادمطهری با آن دسته از متجددانی که خود را "روشنفکر دینی" می نامند، از همان آغاز جدا شده است؛ زیرا دغدغه استادمطهری، افزایش ضریب مقاومت فکری و عملی مسلمانان در برابر موج الحاد و مادی گرایی جدید است. اما روشنفکران دینی نه فقط چنین دغدغه ای ندارند، بلکه در پی راه حل هایی برای بسط سکولاریسم و دفع موانع موجود آن هستند. درستی این نکته را برخی روشنفکران مذهبی متوجه شده و بر وجه اختلاف میان این دو رویکرد اذعان دارند. به زعم آنان امثال استادمطهری به رویکرد "احیا گری دینی" تعلق دارند، نه روشنفکری دینی؛ زیرا تفاوت ماهوی و کارکردی میان این دو وجود دارد.
3- استادمطهری مناسب ترین واژه قرآنی برای تعبیر گرایش های مادی، دنیوی گری و سکولاریستی را واژه "دهر" می داند. قرآن کریم برای گروه منکران خدا و آنان که جهان را منحصر در دنیای مادی می دانند و اسباب و علل ماورای جهان مادی را انکار می کنند، از واژه "دهر" که به معنای روزگار است، استفاده کرده است؛ چنانکه درتفسیر سکولاریسم از تعابیری چون دنیوی گری، این جهانی شدن، عرفی گرایی، غیردینی و غیر قدسی بودن استفاده کرده است؛ بنابراین اگر خواسته باشیم به تفسیر قرآنی از دنیوی گری نزدیک شویم، کلید واژه "دهر" مناسب ترین واژه قرآنی است. "دهری گری" در عام ترین مفهوم آن بر گرایش هایی اطلاق می شود که هیچ رابطه ای میان زندگی این جهانی و آن جهانی قایل نمی باشد؛ حیات و ممات آدمی را به روزگار باز می گرداند و منکر عاملیت نیروهایی ورای عالم دهر است.
4- آیا پژوهشگر باید به تحقیق درباره "فلسفه دین" رو آورد یا به "فلسفه الحاد"؟ چرا امروز، بیش از آنکه درباره فلسفه الحاد تحقیق شود، درباره فلسفه دین بحث می شود؟ این مسأله پرسش بسیار مهمی است پاسخ استادمطهری در این مورد بسیار تأمل برانگیز است. به زعم ایشان، پاسخ مسأله به یک اصل مبنایی باز می گردد. آیا گرایش دینی برای انسان طبیعی و فطری است یا گرایش غیر دینی؟ هرآن چه طبیعی و فطری باشد، تولید کننده پرسش نیست. پرسش ها همواره معطوف به امور غیرطبیعی و غیر فطری است. هرگاه گرایش برخلاف طبیعت و فطرت بشر باشد، آن گاه پرسش تولید می شود که چرا این گرایش غیرطبیعی یا غیر فطری است و ریشه و عوامل گرایش های غیرطبیعی چیست؟ اگر در نظر گروهی گرایش به دین غیرطبیعی باشد- چون طبیعت و فطرت انسان غیر دینی است- خودبه خود به سوی تحقیق درباره "فلسفه دین" رو می آورند. بسیاری از کتابهای تاریخ ادیان که اندیشمندان مدرن آن را نوشته اند، در پی پاسخ به این پرسش است که "چرا بشر گرایش دینی یافت؟". ولی اگر کشش فطری بشر دین باشد، از گرایش بشر به بی دینی پرسش می شود.
بر این اساس، استادمطهری میان خود و اندیشمندان غربی که درباره گرایش دینی بشر تحقیق کرده اند، اختلاف مبنایی مشاهده کرده است. از دید وی، گرایش دینی انسان فطری و طبیعی است، به همین سبب به پرسش نیاز ندارد؛ اما اندیشمندان غربی به دلیل غیرطبیعی دانستن گرایش دینی به مباحث دین پژوهی رو آورده اند.
استادمطهری در این باره گفته است:
این نظرما درست برخلاف آن است که در کتابهای "تاریخ ادیان" معمولاً اظهار نظر می کنند. نویسندگان آن کتابها اغلب به دنبال این می گردند که چرا بشر گرایش دینی پیدا می کند؟ از نظر ما گرایش دینی نیازی به پرسش ندارد. آن، کشش فطرت است، بلکه باید کاوش کرد که چرا بشر گرایش به بی دینی پیدا کرد؟
5- این احتمال وجود دارد که تحقیق استاد درباره مادی گرایی انگیزه قوی برای خلق آثار بعدی ایشان بوده است؛ زیرا وی به این نتیجه رسیده بود که باید بازخوانی جدیدی از اعتقادات اسلامی ارائه کرد. درباره نظریات اجتماعی و سیاسی اسلام به گونه ای که جامعه اسلامی را از خمودی و جمودی خارج کند، امر لازم و ضروری است. همچنین احیای روحیه حماسی از لوازم پویایی جوامع اسلامی در دنیای جدید است. به زعم ایشان غنای حماسی در اندیشه اسلامی بسیار زیاد است و گذر روزگار و تحریفات پیش آمده مسلمانان را از این سرچشمه ناب حماسی محروم کرده است. او ناب ترین روحیه حماسی را در نهضت ابا عبدا...الحسین (ع) دیده است؛ حماسه ای که فراموش شده است؛ از این رو در اثر ارزشمند "حماسه حسینی"، تلاش وافری برای احیای آن دارد؛ چنانکه خود در این باره گفته است:
"شما در دنیا حماسه ای مانند حماسه حسین بن علی(ع) پیدا نخواهید کرد، چه از نظر قدرت و قوت، چه از نظر علو و ارتفاع و انسانی بودن آن و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناخته ایم."
این که مطالعه پدیدارشناسانه استادمطهری پیرامون پدیده ای غیردینی (الحاد، مادی گرایی) باعث غنای مباحث درون دینی شده است، جای تأمل دارد. آیا می توان گفت چنین مطالعه ای- به دلیل تحقیق درباره پدیده غیر دینی- ماهیت بیرون دینی دارد؟ آیا در این مطالعه، تعامل معرفتی یا داد و ستدی میان معرفت دینی و معرفت غیردینی (مادی گرایی) اتفاق افتاده است؟
مسلماً چنین مطالعه ای بر همان ماهیت دینی خود باقی است. استادمطهری با همان نگاه دینی به موضوع الحاد ومادی گرایی توجه کرده است. اگر از نگاه برون دینی به این موضوع توجه کرده بود، طرح مباحث و پرسش های طرح شده پیرامون مادی گرایی از سنخ همان مباحثی بود که مادی مسلک ها و سکولارها طرح کرده اند. مباحث استادمطهری درباره مادی گرایی، هیچ سنخیتی با مباحث آنان ندارد. پس ممکن است درباره یک امر غیردینی از منظر دینی بحث کرد و بر همان معرفت دینی خود باقی ماند؛ چنانکه عکس این مطلب نیز درست است.
بسیاری از مستشرقینی که در میان آنها مادی مسلک هم بوده اند (مانند پطروشفسکی)، درباره اسلام و تاریخ اسلام تحقیق کرده اند و تاکنون تعدادی از آنها به دین مبین اسلام ایمان آورده اند. علت این امر در ماهیت مطالعه آنان است. وقتی مطالعه ای، پیرامونی و بیرونی و به اصطلاح پدیدارشناسانه باشد، همزبانی با موضوع اتفاق نمی افتد و معرفت محقق از سنخ معرفت موضوع نمی گردد؛ بنابراین تا وقتی جریانهای فکری خاصی نظیر روشنفکری دینی بر مطالعه بیرون دینی اسلام اصرار می ورزد، هرگز نباید انتظار داشت که محصول کار فکری آنان از سنخ معرفت دینی خواهد بود.
7- پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (1357) و ظهور جنبش های مذهبی در دیگر جوامع اسلامی طلیعه تلاش گسترده مسلمانان برای اثبات نادرستی این پیش فرض مادی گرایان و سکولارها است که اسلام درباره جامعه و سیاست هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ به گونه ای که امروزه تلاش بنیانگذاران این نهضت علمی به ثمر نشسته است و مسلمانان در حال بازیابی و احیای هویت اسلامی خویش هستند. بدون شک نقش استاد شهید مطهری در این نهضت عالم گیر اسلامی، به ویژه در پیروزی انقلاب اسلامی، کم نظیر و بسیار گسترده است.
امروز، تمام جریانهای مادی گرا و سکولاری که به گفته استادمطهری در یکی دو سده اخیر رهبری نهضت های سیاسی و اجتماعی را به عهده گرفته اند، در برابر این نهضت اسلامی به انفعال کشیده شده اند؛ زیرا اسلام گرایان به تهدیدی جدی برضد امپریالیسم، استعمار و استکبار جهانی تبدیل شده اند. خط مقدم نبرد با امپریالیسم و صهیونیسم بین الملل را نیروهای حزب ا... پر کرده اند. بسیاری از مادی گرایانی که سالیانی چند قیافه ضد استکباری به خود گرفته بودند، در برابر مجاهدت اسلام گرایان همچون برف آب شدند و هم اکنون در دامان امپریالیسم جهانی دوران بازنشستگی خود را سپری می کنند. بسیاری از سکولارها در نقش روشنفکری دینی سعی در خاموش کردن روحیه فعال اسلام گرایان و بازگرداندن معارف ناب اسلامی به دخمه هایی که اندیشه غربی برای دین ساخته است، دارند. بازتاب تجدید حیات اندیشه اسلامی و روحیه مقاومت آمیز مسلمانان به حدی است که استکبار جهانی از نتیجه بخش بودن جریانات سکولار در جوامع اسلامی نا امید گشته و با توان نظامی خود، در صدد تجاوز به سرزمین های اسلامی بر آمده است. اشغال افغانستان و عراق و حمایت گسترده از رژیم غاصب و اشغالگر صهیونیستی نمونه های بارز رویکرد نظامی امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا است.
8- وجود عواملی که استادمطهری برای علل گرایش به مادی گرایی ذکر کرده است، امروز سخت مورد تردید است. سلطه کلیسا بر جامعه و سیاست در غرب ده ها سال است که نابود گشته است. رهبران و محافل سیاسی و اجتماعی در غرب توصیه های پاپ مسیحی را درحد مواعظ اخلاقی که فقط در حوزه خصوصی (نه عمومی) شنیدنی است، تلقی می کنند. در دو سده اخیر کلیسا برای تداوم زندگی نباتی خود در نقش مسیونرهای مذهبی با نظام مادی گرای جدید همکاری صمیمانه ای دارد. اگر مادی گرایی هنوز پا برجا است، به دلیل سلطه سیاسی و اجتماعی کلیسا نیست. برای ماندگاری مادی گرایی باید دلایل دیگری را جست وجو کرد؛ البته خلأ مفاهیم و تفاسیر ناب از دین و سلوک دینی هنوز دلیلی برای تداوم مادی گرایی می تواند باشد. تفاسیر جدیدی که از سوی الاهیون بزرگی مانند امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و استادمطهری در جوامع اسلامی منتشرشده تا اندازه ای بر هم زننده این خلأ فکری بوده است. بی جهت نیست که مادی گرایی جدید و سکولارها در برابر این گروه از الاهیون اسلامی موضع سرسختانه ای گرفته اند.
9- استنادات استادمطهری در مباحث نظری مادی گرایی نسبتاً جامع است؛ ولی در مباحث عینی تحلیل های سیاسی و اجتماعی استاد درباره اروپاییان قوت چندانی ندارد.
استاد در بحث "نارسایی مفاهیم اجتماعی و سیاسی" برداشت کلی خود را از آن چه در تاریخ فلسفه سیاسی غرب خوانده است، بازگو کرده و دیگر به تفصیل مطلب نپرداخته است؛ برای همین است که بحث را به اختصار گذرانده است. همچنین است مبحث "خداپرستی یا زندگی" که تنها به گفته "راسل" بسنده کرده است. ایشان در بحث های پایانی به سه علت گرایش به مادی گرایی اشاره کرده است که هر یک از این سه علت "هم در میان ما وجود دارد و هم در میان مسیحیان". حال آنکه بنا بود علل گرایش به مادی گرایی جدید در اروپا را مطرح کند. استاد مطهری مسأله اصلی را در این دانسته است که "چه چیز موجب گشت که در اروپا ماتریالیسم به صورت یک مکتب ظهور کرده و گروندگان بسیاری پیدا کند". ولی این جنبه از بحث، چندان برجسته نشده است. در این تحقیق فرایند ایدئولوژیک شدن مادی گرایی و مختصات آن روشن نشده است. استناداتی که به جوامع اسلامی شده است، دلیلی برای مکتبی شدن مادی گرایی در اروپای جدید نمی تواند باشد.
همچنین به نظر می رسد منابع استادمطهری در زمینه فرهنگ جدید اروپا منحصر به تحقیقات ترجمه شده ماتریالیست های غربی است؛ زیرا برخی از جامعه شناسان غربی درباره فرهنگ جدید مادی غرب به نقش پاره ای از فرقه های مسیحی اشاره کرده اند؛ ولی به نظر می رسد که تا پیش از انقلاب اسلامی به دلیل سلطه جامعه شناسی مارکسیستی در دانشگاه های ایران، این بخش از تحقیقات غربیان تعمداً در ایران ترجمه نشده است؛ برای نمونه به آثار "ماکس وبر" (1864-1920) جامعه شناس شهیرآلمانی می توان اشاره کرد که همه آن آثار پس از انقلاب اسلامی ترجمه شده است. بخشی از تحقیقات "ماکس وبر" مربوط به علل پیدایش فرهنگ مادی یا سرمایه داری نوین است. او در کتاب "اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری" اثبات کرده است که فرهنگ ریاضت کشی در آیین پروتستانتیسم مسیحی در پدید آمدن روحیه سرمایه داری نقش بسزایی داشته است.

بنابراین با تکیه بر این گونه تحقیقات علمی می توان گفت که فرهنگ دینی تنها از جهات سلبی سبب پیدایش مادی گرایی نمی شود؛ بلکه برخی قرائت های دینی به لحاظ ایجابی در گرایش به مادی گرایی نیز مؤثرند. البته این مطلب به نوبه خود، مسأله مهم دیگری ایجاد می کند که پاره ای از قرائت های دینی ایجاباً (نه سلباً) در گرایش به مادی گرایی مؤثرند.

منبع: روزنامه قدس



کلمات کلیدی : استاد مطهری و پویایی دانش اسلامی در دنیای معاصر
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید